وبلاگ بچه های سقزوبلاگ بچه های سقز، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

وبلاگ بچه های شهرستان سقز

70 تا ضرب المثل ایرانی

      1 با آل علي هر كه در افتاد ، ور افتاد . 2 با اون زبون خوشت، با پول زيادت، يا با راه نزديكت ! 3 با اين ريش ميخواهي بري تجريش ؟ 4 با پا راه بري كفش پاره ميشه، با سر كلاه ! 5 با خوردن سيرشدي با ليسيدن نميشي ! 6 باد آورده را باد ميبرد ! 7 با دست پس ميزنه، با پا پيش ميكشه ! 8 بادنجان بم آفت ندارد ! 9 بارون آمد، تركها بهم رفت ! 10 بار كج به منزل نميرسد ! 11 با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هيچكدام با هرهيچكدام هر دو ! 12 بازي اشكنك داره ، سر شكستنك داره ! 13 بازي بازي، با ريش بابا هم بازي ! 14 با سيلي صورت خودشو سرخ نگه ميداره ! 15 با كدخدا بساز، ده را بچاپ ! ...
15 اسفند 1396

قصه کودکانه دخترک آواز خوان

قصه کودکانه دخترک آواز خوان , دختری بود که با پدر و مادرش برای تفریح به جنگل رفته بودن پس از کلی بازی و تفریح دخترک پروانه خیلی خوشگلی را می بیند که دور سر او پرواز میکند... قصه کودکانه دخترک آواز خوان برای بچه ها قصه کودکانه دخترک آواز خوان , دخترک دلش می خواست که این پروانه را بگیرد و با خودش به خانه ببرد . به همین دلیل دخترک پروانه را به قصد گرفتتن دنبال کرد . دخترک خیلی خوشحال بود چرا که خودش را در گرفتن پروانه موفق می دید . همینجور که پروانه را دنبال می کرد و می خندید پروانه او را از پدر و مادر دور تر و دورتر می کرد . دخترک پس از ساعتی که پروانه را دنبال کرد و خسته شد تصمیم گرفت استراحتی کند. در حال استراحت...
7 اسفند 1396

قصه جوجه اردک زشت

قصه جوجه اردک زشت یکی از بعداز ظهرهای آخر تابستان بود . نزدیک یک کلبه قدیمی در دهکده ،خانم اردکه لانه اش را کنار دریاچه ساخته بود.   اون پیش خودش فکر می کرد: مدت زیادی هست که روی این تخم ها خوابیده ام . او تنها نشسته بود و بقیه اردکها مشغول شنا بودند .   کم کم تخم ها شروع به حرکت کردند و با نوکهای قشنگ کوچکشان پوسته ی تخم شان را شکستند . آنها یکی یکی بیرون آمدند اما هنوز خیس بودند و نمی توانستند که بخوبی روی پاهایشان بایستند. بزودی جوجه ها روی پا هایشان ایستادند و شروع به تکان دادن خودشان کردند.تا اینکه پرها یشان خشک شد خانم اردکه نگاهش به تخم بزرگی افتاد و پیش خودش گفت : اوه نه هنوز یکی از تخم ...
4 اسفند 1396
1